هر چه میخواهد بشود بشود
اما شنیدن اذان صبح در یک صبح پاییزی از پنجره ی نیمه باز اتاق
آن هم در شبی که بیخوابی کشیده ای و تا صبح در آغوش بیجان بالش از تنهایی و درد و درد تنهایی اشک ریخته ای
آن هم در شبی که بیخوابی کشیده ای و تا صبح در آغوش بیجان بالش از تنهایی و درد و درد تنهایی اشک ریخته ای
کیفیتی شگفت آور است
و درخشان
شب ها
اکثرشان اگر با خواب بجنگی جادویی دارند
و ماه جاری و لبریز از نقره و در دسترس تر از همیشه
و طلوع خورشید
طلوع خورشید سرخ و طلایی و سرد و رویایی است
دنیای بهتری است دنیای شب
پ.ن. ۴:۴۶ قبل از ظهر - جمعه ۷ مهر