۱۳۹۱ مهر ۸, شنبه

شــــــب

هر چه میخواهد بشود بشود
اما شنیدن اذان صبح در یک صبح پاییزی  از پنجره ی نیمه باز اتاق
آن هم در شبی که بیخوابی کشیده ای و تا صبح در آغوش بیجان بالش از تنهایی و درد و درد تنهایی  اشک ریخته ای 
کیفیتی شگفت آور است
و درخشان 
شب ها 
اکثرشان اگر با خواب بجنگی جادویی دارند 
و ماه جاری و لبریز از نقره و در دسترس تر از همیشه 
و طلوع خورشید 
طلوع خورشید سرخ و طلایی و سرد و رویایی است
دنیای بهتری است دنیای شب

پ.ن. ۴:۴۶ قبل از ظهر - جمعه ۷ مهر


 

۱۳۹۱ مهر ۲, یکشنبه

در چیزهای موجود

بعضی چیزها
هستند که یادآور باشند که چیز های بد قدیمی هنوز بیخ گوش ما نفس میکشند
مثل زن ها ی ظلم پذیر ناآگاه  
مرد ها ی ظالم نفهم
پدر مادر هایی که لایق نامشان نیستند 
که بیسوادی و ناآگاهی همچنان بیداد میکند
که هنوز پیش نرفته ایم

بعضی چیزها
هستند که یاد آور باشند که
 بعضی چیزهاهرکاری کنی درست نمیشوند
که بعضی چیز هارا باید همانطور که هست رها کرد
و هیچ افسوس نخورد

بعضی چیز ها 
هستند که یادآوری باشند 
که کجا ایستاده ایم
و چه راه طولانی ای در پیش داریم

بعضی چیزها با خود غم حمل میکندو گرد نا امیدی میپاشند روی دیدگاه آدم
:|
پ.ن این را گوش کنید.

۱۳۹۱ شهریور ۳۰, پنجشنبه

شرم ٬احساس گناه٬روزهای بد

تا وقتی که خاطره های گند و شرم آور روزهای قدیم
میتونن حالتو بگیرن
که مثلا یه چیز اتفاقی ازشون میبینی و کل روز دلت میخواد اون تیکه لعنتی مغزت که مربوط به اون خاطره س و بسوزونی 
یعنی مشکل لعنتی
جایی در عمق وجودت 
هنوز نفس میکشه
صبر میکنه 
تا برگردی بهش 
که احمق روزهای گذشته بشی
.
.
این جور خاطرات با نادیده گرفتن حل نمیشن
خودتونو گول نزنین
پ.ن. کاش میشد که عذاب وجدان نداشت
یاد آورهای همیشگی کارهای بد همیشه جلو چشم نبودن 
یه صبح دل انگیز بهاری- یا یه نامرد بی قلب میشدی یا یه بچه ی پاک :|
پ.ن.۲ من کسی و نکشتم- فکر بد نکنید 
  

۱۳۹۱ شهریور ۲۸, سه‌شنبه

همای اوج عادت


 
حباب وار براندازم از نشاط کلاه/ اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد


همای اوج سعادت 
بر سر ما رید 
:| 


پ.ن. نوشته هیچ ربطی به شانس و این قبیل شراور ندارد
پ.ن. ۲ عادت موجود در تیتر یک اشتباه نیست
پ.ن.۳ خودم میدونم که تازگیها بی معنی  مینویسم

۱۳۹۱ شهریور ۲۵, شنبه

خود را کُشیدن

دیشب خودم را کشتم
با بی رحمی 
از داخل- از تو ی تو -بخاطر خودم
    


و برای خودم دل سوزاندم کلی

گاهی باید کسی فدا شود برای مصلحت عده ای

پ.ن. زندگی بو میدهد