۱۳۹۴ آذر ۱۶, دوشنبه

Fire, fire, shit's on fire

فکر می‌کنم حالا که به اینجا رسیدیم وقتشه که آهنگ غمگین بذاریم و بغض کنیم و یه فیلمو برا هزارمین بار نگاه کنیم و شاید اشکی بریزیم، بعد قلبمون فشرده بشه و سعی کنیم که یادمون نیفته.
و تنها چیزی که ازش مطمئنیم اینه که مهم نیست، میگذره و فراموش میشه و ما خسته خواهیم شد از به یاد آوردنش ولی فقط همین حالا هم که شده دراز می‌کشیم و می‌ذاریم این حس و حال مثل موج دریا رومونو بپوشونه که مرد را دردی اگر باشد خوش است. بعد هم کلمات از زیر زبونمون فرار می‌کنن و ما هیچ راهی نداریم که برشون گردونیم و همینطوری پشت هم هی پاره‌تر میشه اوضاع.
و راستی، یادمون نره به سلامتی غمگین‌ترین تولد عالم لیوانمونو بیاریم بالا :)

هیچ نظری موجود نیست: