۱۳۹۱ خرداد ۲۷, شنبه

پروااااز

یه وقتایی هست که من 
موسیقی گوش میدم و راه میرم
با عینک آفتابی و کلاه از ترس آفتاب
و مقنعه پشت گوش از ترس باد
و کوله ی پر از کتاب
وقتایی که کتونی راحت پامه(تقریبا همیشه)و محکم راه میرم
که صدای موسیقی اونقدر زیاده که از شنیدن قضاوت و تیکه های ملت آزادم
که به جهان با تحقیر نگاه میکنم
که فکر میکنم که ثابتم و-جهان داره لیز میخوره-و دارم میرم که با همین ابزار «دنیا»رو فتح کنم
که به پرواز بپردازم
پروااااااز

خیلی خوبه
پ.ن. یک نوشته ی ساده

۱۳۹۱ خرداد ۱۴, یکشنبه

حـــــالـ ـــبـد

درس نخواندن و حال بد
علت معلول یکدیگر هستند
در حدی که منجر به تشکیل یک دورباطل -که هیچ هم باطل نیست- میشوند
آنهم از نوع مصرح 
اینطور که:
حالت بد است درس نمیخوانی
درس نمیخوانی حالت بد میشود
و دوباره درس نمیخوانی
بدتر از آن آدم های هستند که از روی خیر خواهی آدم را نصیحت میکنند
آخ آخ آخ....
و آدم که که دلش میخواهد خیلی آرام 
یه گوشه
درازکشیده-بدون مزاحم-
بمیرد





پ.ن. تنها و بیکس
اسیر دست زندگی
پ.ن. خیلی بده آقا.......خیلی 
پ.ن. درگیر ریدیو هد و آرکایو