۱۳۹۱ آذر ۱۷, جمعه

در خواصی جسمی II

متوجه شد که از تمام منافذ تنش عرق میریزه بیرون
موهای فرق وسطی اش -چسبیده به پیشانی- و بلوز زرد گشاد چسبیده به بدن 
با این وجود،گرمش نبود،انگار که وسط یک کویر، در گرم ترین نقطه ی زمین رو به انجماد باشی 
شروع شده از شکم، معده
فکر میکرد که اگر، اژدهایی، پروانه ای، شعری خالکوبی داشت
با موهای شماره ی ۳ آبی/سبز رنگ 
در حال دود کردن سیگار 
اوضاع بهتری میتوانست داشته باشد 
انگار که تمام این سالها بچه مثبت بودن تا سر حد مرگ پر عفونت کرده باشدش
انگار که در تمام این مدت- در انتظار لبخند و تاییدی از سوی تماشاگرانی باشد
و سردرگمی بسیار بسیار زیاد
وقتی که کسی دور و ورش نیست

پ.ن. شاید که درد های جسمی بی دلیل، پیامی دارن واسه آدم. شاید که کارما یی وجود دارد
پ.ن. ۲ رضایت شدید