۱۳۹۰ مرداد ۲۷, پنجشنبه

من ز 72 ملت به حقیقت دورم

باید جوابی وجود داشته باشد
از آن باید های مسخره ای است که هیچ اجباری همراه آن نیست
مثل باید تاوانی وجود داشته باشد و باید نوبت آنها هم برسد...
و گیریم که جواب و چاره و درمانی هم نباشد
اما همین باید بی هیچ اجباری
کار را خراب میکند
و مثل دور باطل است.مثل پیدا کردن نفر اول در یک صف دابره ای
و البته تسلسل علل نامتناهی باطل است لابد
ما مثل همان نفر اول توی صف دایره ای هستیم،در عین حال که اول،آخر...مثل خدا،وتمام هستی که لای هیچ پیچیده شده شاید!
دایره را میگفتم،
دایره ای آدم های مختلف که هدف اول و فلسفه ی زندگیشون،از زمین تا اسمون فرق است
و هیچ نمیدانیم
نه میدانیم اول که هستیم کدامیم و نه میدانیم با کدام فلسفه و بینش اولیم
و که "چه" میگوید،و آن "چه" درست است یا غلط؟
آیا تسلسل علل نامتناهی باطل است؟
و اخر کدام است؟
.
سوزن پرگار این دایره ی لعنتی کجاست و کلا دست کیست؟
آیا تاریخ ادواری است؟
آیا کره زمین گرد است؟
آیا ماه دور آن میگردد؟
آیا واقعیتی هست؟واقعیت مستقل از ادراک آدمی است؟
آیا می اندیشم؟ آیا هستم؟
وآیا
آیا جوابی وجود دارد؟ بی هیچ اجباری

۱۳۹۰ مرداد ۸, شنبه

always taking,never giving

و ما به گذشته که نگاه میکنیم،ترس برمان  میدارد
و مثل جن که از بسم الله،ما از فکر به آن میترسیم،ترس از گذشته،شوخی نیست
ادم را مطمئن میکند که مشکلی هست
اصلا شوخی نیست
ولی به قولی،چه میشه کرد ما از همان اول همینی بودیم که هستیم
و تلخی عجیبی این وسط وجود دارد
و فکر نکن که پایانی برای ان ترس و این تلخی وجود دارد
تا ابد بیخ ریشت چسبیده اند
مگر اینکه 1،2،3،4،5 بر آن غلبه کنی*
که بعید میدونم!
پ.ن. *تلمیح دارد به لاست!
پ.ن. به شما هم هیچ ربطی ندارد که عنوان به متن هیچ ربطی ندارد

۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه

we 're just two lost souls swimming in a fish bowl,year after year.
Running over the same old ground.what we have found? the same old fears.

ما تنها دو روح گمشده ایم،که سال پس از سال در تنگ ماهی شنا میکنیم
بر همان زمین قدیم پای میکشیم.و چه می یابیم؟همان ترس های قدیم را..
pink floyd-wish you were here
پ.ن. بعضی چیز ها هیچ وقت قدیمی نمیشود،مثل این کلمات
پ.ن.2 کلاس دینی آزاردهنده تر است یا مادری که میگوید:درستو رسما ول کردیا؟
پ.ن. 3 آیا همه چیز-که به خاطر کنکور باید رهایش کنی تا کنکور رهایت کند-تو را رها میکند؟
پ.ن. لینک

۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

وانچه!

وانچه ما با دروغ و دعوا و حرف مفت نتوانستیم انجام دهیم،یک تکه آهن لعنتی،به سادگی توانست انجام دهد
و باید گفت که جواب هم داد
پ.ن.در دلتنگی بسیار نفس میکشیم
پ.ن.باید گفت که
اه یادم رفت!

۱۳۹۰ خرداد ۲۵, چهارشنبه

وقتی تویی و فکر شاشیدن به این دنیا!

در واقع حقیقت این است که شاشیدن به دنیا هم چیزی را عوض نمیکند
وقتی که همه چیز توده ای درهم از چیزهاییست که نمیفهمیشان،وقتی هرکس به نوعی انتقام زندگی از دست رفته ش را از تو-چه دخترش باشی،چه بدبختی که بعد از عمری امده ست در  بهشت ننه ها حال کند -میگیرد.
وقتی به معنای واقعی کلمه،درک میکنی که هیچ راهی وجود ندارد و تو بر سرکوچکترین مسئله های هستی،مسخره ترین مشکلات عالم، مثل خر توی گل مانده ای خواهی فهمید که شاشیدن به این دنیای کثافت هم چیزی عوض نمیکند
حتی اگر بروی وسط میدان ونک ،شلوارت را پایین بکشی و رسما اعلام کنی که ازین دنیا دست کشیده ای،که انرا در حد سنگ توالت میدانی،حتی اگر مرگ بر دیکتاتور هم سر دهی و مشتت را اینور واونور حواله دهی
تهش زرتی کشته میشوی
و چهارتا سایت درپیت،میگویند دختر 18 ساله در میدان ونک بر دنیا شاشید و فریاد زد "مرگ بر دیکتاتور" این دختر شجاع،فلان نام داشت
تو حکما مرده ای و نمیتوانی بگویی:مرتیکه(زنیکه) احمق شجاعت کدام بود،مگر شاشیدن شجاعت میخواهد؟
و البته مسلم است که کل زندگیت،به فلان دیکتاتور هم نیست
اصلا دیکتاتور کجا بود؟ چی میگفتم؟

به هرحال،ایستاده که نمیتوانی بشاشی!

پ.ن بابت بی ادبی شرمنده! 

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه

سیاه

ما جهان را هم که سیاه کنیم،کسانی پیدا خواهند شد که از ما خیلی باهوش تر باشند و گول حرف های صد من یه غازمان را نخورند وبا وجود اینکه میدانند چه هستیم،باز هم دوستمان بدارند.و همینجاست ه گیر میکنیم،باید با کسانی باشیم که میدانند چه هستیم،یا کسانی که نمیدانند و نمیفهمند
***!...
در واقع به گذشته که نگاه میکنم میبینم از همان بچه گی  به همه،حتی خودم دروغ گفتم
و حالا به نقطه ای رسیده ام که دیگران نمیتونم خودم را ازین لایه متعفن دروغینم خلاص کنم
من حقیقتا نمیدانم،شیرینی هستم که از غیبت بدش می اید،یا انکه مشتاقانه در ان شرکت میکند
شیرینی هستم که میخواهد قید همه چیز را بزند،برود دنبال مسکن و افیون و همه چیز را رها کند،یا انکه میخواهد پدر خودش را در بیاورد جهان را درست کند
شیرینی هستم که میخواهد انقدر سرد باشدکه به کسی دل نبندد؛یا انکه همه ی جهان را دوست بدارد،حتی دشمنانش را
و این لفظ مسخره ی ما ،از همین می اید
از "او منم،یا منم او" یی که در گوشم زنگ میزند


پ.ن. گور بابای تمام ارایه های ادبی که هر چه خود زنی کردم،نیامد که نیامد!!
پ.ن. 2:بدانید و اگاه باشید که من راست نمیگویم،ان منی که میبینید،شاید منی نباشد که واقعا هست،و کدام واقعا،تمام این ها حقیقت است و بس!
پ.ن3. هیچ هدفی هم نداشتیم ازین نوشته ی بی معنی